شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب
نفـسی تازه شد از عـطـر خـدایی آری شد عـطا باز به ما فـیض گـدایی آری
شدنـصیب دل غـمـدیـده صفـایی آری شدغزلخوان همه عـالم به نواییآری
شعر، الهـام ز سـرچـشمۀ سرمد دارد
تا که بر دل هـمه دم نـورمحـمد دارد
باز مـاه رجـب از نـور مـنـوّر گـشـته به شـمـیـم قـدم دوست مـعـطـرگـشـته
چـشم در راه نـبـی دیـدۀ حـیـدرگـشته گو خـدیجه،که عـزیز تو پیـمبر گشته
شد پیمبربه همه آنکه خدای کرماست شد پدربرهمه آنکس که یتیم حرم است
آمد ازغـارپـیـمبر نـفـسـش قـرآن شد قبلۀ کعـبه شد و بر تن کـعـبه جان شد جان جانان شد وجانش به ره جانان شدبعد ازآن عشق بهاحمدمحک ایمانشد
اولین مـرد عـلـی بـود مـسلـمانـش شد
وخـدیـجـه که زنِ اول مــیـدانـش شـد شب مبعث شده احوال خوشی دارممنهمچو مجنون پی هرکوچه وبازارم من
گاه مـجـنـون شـدۀ احـمـد مخـتـارم من گـاه در تـاب و تب حـیـدر کـرارم من فاش گویم که به دل هست دوصد شوروشعف
میپرد مرغ دل ازمکه به ایوان نجف گرچه امشب همه جا نور خدای ازلیست گرچه احمد همهآیات خداوند جلیست نکتهای هست که در گفتن آن شکی نیست نمک سفره احمد همه دم نام عـلیست
همه جا یار نـبی حـضرت حـیدربوده
وعـلـی بـود کـه دلـدار پـیـمـبـر بـوده
و عـلی بود که در جای پیمـبر خوابید وعلی بود که جز روی خدا هیچ ندید
و عـلی بود که دل ازهـمۀ خلق بـرید وعـلی بود که انگـشـتریش رابخـشید نیست بالای دو دستان علی دیگردست مدح حیدر چه کنم تا که خدا مداح است
مدح حـیـدر بـشنـو روی خـدا دارد او فـاطـمه مـحـوراصحاب کـسا دارد او
چوحسن شیر جمل شاه عـطا دارد او چـوحـسـیـن پـادشـه کـربـبـلا دارد او زینـبی مردتر از هرچه پسر دارد او
شیر مردی چوابوالفضل قمر دارد او